خبرگزاری مهر، سرویس بینالملل - فرید حائری: حمله عربستان و امارات به یمن در سال ۹۴ تنشها و اختلافات سیاسی در خاورمیانه را به حداکثر ممکن خود رساند.
این حمله نظامی که با ائتلاف آمریکایی و عربی با رهبری عربستان همراه بود با هدف اشغال برخی از مناطق یمن و تسلط به دریای سرخ انجام شد و در این راه، امارات نیز همراه و متحد عربستان شد به گونهای که عربستان از شمال و امارات از جنوب به کشور یمن حمله کردند و قسمتهایی از کشور یمن را اشغال و تصرف کردند.
در این ائتلاف که ریاض و ابوظبی با یکدیگر همراه شدند هرکدام از آنها با اهداف خاص وارد یمن شدند یعنی به عبارتی عربستان سعودی با دیدگاه سلطه بر شبه جزیره عربستان و امارات نیز با هدف تسلط بر سواحل و بنادر کشورهای جهان عرب تصمیم یکسان گرفتند تا به یمن حمله کنند. البته ناگفته نماند کشور امارات نیز علاوه بر یمن، این استراتژی را در لیبی و اریتره پیاده کرده است.
از اواخر تابستان سال گذشته ریاض و ابوظبی دچار برخی اختلاف نظراتی شدهاند که اگر به هر جنبهای از آن بنگریم قطعاً این اختلافات به نفع انصارالله و جبهه مقاومت تمام خواهد بود. این دو کشور و به عبارتی دو یار قدیمی در جنوب یمن به بن بست رسیدهاند و از سال گذشته تا کنون روز به روز اختلافاتشان گستردهتر شده است به طوریکه حاضر نیستند از خواستههای خود عقب نشینی کنند.
نخستین اختلاف این دو کشور دقیقاً از استان عدن از اواخر تابستان سال گذشته آغاز شد و درگیریها بین نیروهای شورای انتقالی (مورد حمایت امارات) و نیروهای دولت مستعفی منصور هادی (مورد حمایت عربستان) شدت گرفت و به قدری تنشها در این مناطق افزایش یافت که تاکنون هیچ وساطتی نتوانسته اختلافات اساسی این دو کشور را حل کند. حتی عربستان سعی کرد در مهرماه سال گذشته با استفاده از توافق ریاض به این اختلافات پایان دهد ولی امارات حاضر نشد تحت تأثیر این توافق قرار بگیرد بلکه از اوایل سال جاری این اختلافات شدت گرفته است.
عناصر حزب اصلاح
اختلاف امارات با نیروهای دولت مستعفی منصور هادی (تحت حمایت عربستان) از آنجایی آغاز شد که در بین این نیروها اعضای حزب اصلاح وجود دارد که معاون منصور هادی جزو اصلی ترین عناصر حزب اصلاح است. حزب اصلاح گرایش به اخوان المسلمین دارد و امارات جزو اصلی ترین کشورهایی است که از گروه اخوان بیزار است. یکی از رویکردهای اصلی بینالمللی کشور امارات در منطقه بر این اساس استوار است که هر کشور و یا هر گروهی که گرایشات اخوانی داشته باشد جزو دشمنان اصلی امارات محسوب میشود و بر همین اساس است که این کشور جزو مخالفان اصلی حماس، قطر، ترکیه، یمن، لیبی در منطقه به شمار میآید.
البته باید اشاره کرد عربستان نیز با گرایشات اخوانی مشکل دارد ولی از آنجاییکه عربستان با کمبود نیروی زمینی در یمن خصوصاً در شمال این کشور مواجه است چارهای ندارد پیاده نظام عناصر حزب اصلاح را بپذیرد و مورد حمایت قرار دهد تا کنترل کشور یمن را به دست بگیرد و به اهداف اصلی خود نزدیک شود. این استراتژی و اقدام ریاض نقطه آغازی بود که مخالفت امارات با عربستان آغاز شود چراکه این رویکرد عربستان مبنی به پذیرفتن نیروهای حزب اصلاح با گرایشات اخوانی به هیچ وجه مورد پذیرش امارات نیست ولی عربستان چارهای جز این کار نداشت.
قرار نگرفتن زیر پرچم عربستان
دومین اختلاف عربستان و امارات بر سر ساختار ائتلاف آنها در یمن است به طوریکه عربستان خود را رهبر این ائتلاف میداند و معتقد است که باید اختیار کل یمن را در دست بگیرد و امارات را به عنوان یک حامی در این مسیر به شمار میآورد و این در حالی است که امارات با این نوع عقیده عربستان مشکل دارد و خود را نیروی کاملاً مستقل در جنوب یمن به حساب میآورند و تمایلی برای قرار گرفتن زیر پرچم عربستان ندارد. امارات در پی آن است در گام نخست کشور یمن را تجزیه کنند و در گامهای بعدی سواحل و بنادرجنوبی یمن و همچنین سواحل الحدیده که بسیار نقاط استراتژیکی هستند را در اختیار بگیرد.
امارات علاوه بر اینکه علاقه خاصی برای تصاحب سواحل جنوبی یمن دارد، بسیار در تلاش است یک عمق راهبردی برای خود در منطقه ایجاد کند به طوریکه تمایل بسیار زیادی برای تصاحب و نفوذ در کشورهای حاشیه دریای سرخ همچون اریتره و سودان دارد تا بتوانند اختیار تنگه باب المندب را در دست بگیرد.
راهبردها و سیاستهای متفاوت آمریکا و انگلیس
یکی دیگر از دلایلی که میتوان به شدت گرفتن اختلافات عربستان و امارات در یمن اشاره کرد این است کشورهای عربستان و امارات به ترتیب راهبردها و سیاستهای دو کشور آمریکا و انگلیس را در یمن پیاده میکنند و طبیعی است دو کشور غربی اهداف و سیاستهای خاص خودشان را در منطقه داشته باشند و قابل پیشبینی بود که اهداف این دو کشور با یکدیگر در یمن تلاقی ایجاد کند.
انگلستان در گذشته نیز اقدام به تجزیه یمن کرده بود و علاقه خاصی برای تجزیه این کشور دارد و امروزه این کشور اروپایی سیاستهای تجزیه طلبانه خود را از طریق امارات در یمن پیش میبرد. انگلستان بسیار تلاش میکند یمن را به شش ایالت تقسیم کند ولی هم عربستان مخالف این تفکر تجزیه طلبانه است و هم انصارالله با تمام قوا مقابل این تفکر ایستاده است.
در واقع دلایل مخالفت عربستان با تجزیه این است که در صورت تجزیه یمن و در اختیار قرار گرفتن بخشهایی از آن در اختیار امارات و انصارالله کنترلی که عربستان خواستار آن است بر یمن داشته باشد از دست میرود. ضمن اینکه با در اختیار داشتن بنادری در جنوب یمن و اتصال به خلیج عقبه و دریای سرخ، امارات نیز به این آبراهه مهم بین المللی دسترسی خواهد داشت که به هیچ وجه مطلوب عربستان نیست.
از سوی دیگر هم عربستان طبیعی است که به دنبال پیاده کردن راهبردها و سیاستهای شوم و ننگین آمریکا در یمن باشد و و اهداف تصرف استانهای شمالی یمن را در سر داشته باشد. این استانها هم نقاط نفت خیزی هستند و هم صرفه اقتصادی فراوانی برای آل سعود ایجاد خواهند کرد.
دلایل بالا بخشی از اختلاف نظرهای این دو کشور عربی در یمن است و انصارالله نیز توانسته از سال گذشته که اختلافات این دو کشور با هم شدت گرفته، بسیاری از مناطق شمالی یمن را پس بگیرد. از سوی دیگر نیز کشور امارات بسیار هوشمندانه نسبت به عربستان در مقابله با انصارالله عمل میکند به طوریکه زمانی که نیروهای انصارالله نیروهای شورای انتقالی جنوب را تهدید کردند امارات به جای مقاومت و جنگ، نخست ارتش خود را از یمن خارج کرد و سپس آتش جنگ بسیاری از نقاطی را که با انصارالله درگیر بود کاهش داد.
همین اقدام امارات سبب شد نیروهای انصارالله تمرکز و توانشان را در مقابله با نیروهای دولت مستعفی و عربستان به کار بگیرد و نیروهای خود را در شمال یمن به کار بگیرند؛ جایی که دقیقاً عربستان در آن مناطق حضور دارد.
به عبارتی دیگر امارات جنگ را به سمت عربستان هدایت کرد و اختلاف دو کشور کافی بود تا انصارالله نبض جنگ در یمن را به دست بگیرد و نسبت به عقب راندن نیروهای دولت مستعفی اقدام کند.
حال بزرگترین معمایی که در اینجا وجود دارد این است که آیا اختلافات امارات و عربستان در یمن حل شدنی است و یا اینکه این مسئله ادامه دار خواهد بود و در نهایت به نفع انصارالله به پایان خواهد رسید.
محمدپارسا نجفی کارشناس مسائل خاورمیانه در گفتوگو با خبرنگار مهر در این خصوص عنوان کرد: بعید است اختلافات این دو کشور در یمن پایان بپذیرد چراکه اختلافات بسیارعمیقتر از آن است که به راحتی و حتی با یک وساطت حل شود. عربستان و امارات با دو طرز تفکر کاملاً متفاوت در یمن حضور دارند و امارات اصلاً اعتقادی به قرار گرفتن زیر پرچم عربستان ندارد.
وی در ادامه افزود: عربستان کاملاً با رویکرد آمریکایی سیاستهای خود را در یمن پیش میبرد و با تجزیه کشور یمن کاملاً مخالف است چرا که تجزیه کشورهای همسایه، در مرحله نخست برای عربستان خطرناک است. نخستین خطری که سعودیها را تهدید میکند این است که تجزیه کشور یمن میتواند موجب بیداری برخی از نقاط عربستان شود. شرق، غرب و نیز سه استان جنوبی عربستان همگی مستعد آن هستند که با جرقهای کوچک خواستار جدایی از عربستان شوند. البته ناگفته نماند سه استان جنوبی عربستان که النجران، عسیر و جیزان نام دارند و بسیار نفتخیز هستند در گذشته جزئی از خاک یمن بودهاند که عربستان با استفاده از جنگ نظامی این مناطق را تصاحب کرده است و هر لحظه احتمال شنیدن صدای جدایی طلبی در این مناطق وجود دارد.
این کارشناس مسائل خاورمیانه در ادامه تاکید کرد: عربستان بر خلاف امارات با این هدف به یمن حمله نظامی انجام داد که همانند سه استانی که در گذشته از آن خود کرده بود، استانهای بیشتری را تصاحب کند و هر صدای مخالف آل سعود را در آن کشور سرکوب کند. عربستان امروزه بسیار در تلاش است استانهای کلیدی المهره و حضرموت را تصاحب خود کند چراکه صرفه اقتصادی آن برای عربستان بسیار است. البته کشور ثالث دیگری که همچون عربستان کاملاً مخالف تجزیه طلبی کشور یمن است کشور عمان نام دارد چراکه ایالت ظفار عمان هم مرز استان المهره یمن قرار دارد و از لحاظ نژاد بسیار نزدیک به یمنیها هستند و دولت مسقط بسیار از آن بیم دارد با جدی شدن تجزیه طلبی در یمن، حس جدایی طلبی در ایالت ظفار در عمان بیدار شود و خواستار جدایی از این کشور شوند. شاید بر همین اساس است که یکی از مخالفان جدی حمله نظامی عربستان و امارات به یمن، دولت عمان بود که همواره به این دو کشور در خصوص تجزیه یمن هشدار داده بود.
محمد پارسا نجفی در ادامه گریزی به آخرین تغییر و تحولات در یمن زد و افزود: با ادامه دار شدن این اوضاع در یمن قابل پیش بینی است که عموم مردم یمن تمایل بسیار زیادی به دولت نجات ملی پیدا کنند و محبوبیت این دولت بیشتر از دولت منصور هادی در سرزمین یمن گستردهتر شود. مهمترین دلیلی که میتواند مردم یمن را در آینده به سمت دولت نجات ملی سوق دهد، میتواند رویکرد خوب انصارالله در این سالها باشد چرا که انصارالله در این مدت جنگ به هیچ وجه خودسرانه وارد هیچ منطقه و استانی نشده مگر اینکه مردم آن استان و قبایل مختلف از انصارالله در مقابل دشمنان تقاضای کمک کرده باشند.
در پایان باید در نظر داشت آینده یمن اصلاً به نفع عربستان پیش نخواهد رفت و در آینده هم احتمالاً نیروهای دولت مستعفی منصور هادی که مورد حمایت عربستان هستند با شکستهای متعددی روبهرو خواهند شد. عربستان وضعیت مناسبی در یمن ندارد و از سوی دیگر با کمبود پیاده نظام و نیروی زمینی مواجه است. شاید عربستان در نیروی هوایی چندان مشکلی نداشته باشد ولی در خصوص نیروی زمینی ضعف بسیار بزرگی دارد و در سالهای گذشته اکثر نیروهای زمینی خود را از کشورهای پاکستان و سودان تأمین کرده بود ولی این روزها که درآمدهای نفتی عربستان به شدت کاهش پیدا کرده است، تأمین نیروی زمینی مورد نیاز در یمن خود چالش مالی بسیار مهمی برای عربستان تبدیل شده است.
در روزهای اخیر عربستان بسیار سعی کرد که آتش جنوب را مجدداً روشن کند و امارات و انصارالله را مجدداً با یکدیگر درگیر کند ولی امارات همچنان معتقد به کاهش آتش جنگ با انصارالله است.
با این روند پیش بینی میشود در بلند مدت مردم یمن با بیرون راندن نیروهای امارات و عربستانی، به یک اجماع مشترک برای روی کار آوردن دولت نجات ملی به رهبری انصارالله در صنعا برسند. دولت نجات ملی و انصارالله نیز همواره اعلام کردهاند که در پی حذف هیچ گروه و حزبی در یمن نیستند و حتی مایل به حذف حزب اصلاح و موتمر وابسته به نیروهای علی عبدالله صالح در یمن نیستند و معتقد هستند که باید فرصت را ایجاد کنند تا یمنیها با هم متحد شوند.
نظر شما